۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

حرمان



 زيبا؛
  چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم آتش افکندی
 مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی
مرا دیگر نخواهی
اشکی که ریزد ز دیده من
آهی که خیزد ز سینه من
رنگ تمنا ندارد
تو صبح روشنِ سپیدی
بی تو دلم شوری و امیدی
دیگر به دنیا ندارد

پيوست: http://soundcloud.com/sadegh-tasbihi/herman

۲ نظر: