۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

دوست دخترم و شوهرش

 داستان من و دوست دخترم از اونجا شروع شد که به دوست دخترم گفتم: نامزدت میدونه من گی ام؟
دوست دخترم هم داستان را ادامه داد و گفت : آره که میدونه. اون روز اس ام اس که دادی خوند همه چیو فهمید.
گفتم: خوبه دیگه هر وقت خواست با همکارای اداره ش بره کیش دنبال عشق و حال،
 تو رو با خیال راحت میسپره به من از ترس اینکه پسرای محل دزدن عشق منو میدزدن.
منم تو رو میفرستم ورِ دلِ ننه ت،
خودم دوس پسرم رو میارم یکم  زندگی مشترک میکنیم به کوری چشم شما انحصارکنندگان ازدواج.
طولم به غیبتتون که تو خیابون که داشتیم قدم میزدیم این پسرای استریتِ هیدِنلی گِی هی نگام میکردن. چشمک و عشوه تُرکی و کلی قر ادا اطوار به همراه کلی سیگنال!
( عشوه تُرکی یه نوع عشوه س که بین پسران و دختران ترک شایع میباشد)
 حالا تنها بیام بیرون، انگار که سر تا پام رو با چراغ زنون چراغونی کردم کسی نگا نمیکنه که.
به دوس دخترم میگم: ببین من امروز میتونستم کلی شماره بگیرم و لی خب تو باعث شدی نگیرم. میگه: بهتر.
منم در تایید حرفش و با یادآوری آرمان هایی که دوس پسر آینده م بهش معتقده
 یعنی پاک دامنی و عفت، یعنی دامنی عاری از هرگونه شماره! حضورشو رو به فال نیک گرفتم که شماره های شیطانی رو از من دور کرد.
داستان من و دوست دخترم ادامه پیدا خواهد کرد و قراره با شوهرش بیاد عروسی من و شوهرم.
منم با شوهرم میرم عروسی اون و شوهرش.
بدشم گفته پسرم گی بود میفرستمش پیش تو.
منم قبول کردم. گفتم با شوهرم میشینم روی کاناپه.پسرتم مینشونم کاناپه روبرو.
بعد بهش میگم : کیپ کالم اَند هَو تری سام ویت آس!
نمیدونین یعنی چی؟ قرار نیس بدونین. دوس دخترم هم نمیدونه. بدونه دیگه پسرشو نمیفرسته پیش ما.




۵ نظر:

  1. جالبه!
    انحصار کنندگان ازدواج :-P

    پاسخحذف
  2. خدا این دوست دخترها رو از شما نگیره :))
    دوماً تری‌سام؟ /:) با پسر مردم؟ /:)
    شماره ی دونه از اون پیرمرد پولدارا رو بگیر آقا :))
    :*

    پاسخحذف
  3. نیما جون؟؟؟ خیانت درامانت؟؟؟

    پاسخحذف