۱۳۹۲ مرداد ۲۵, جمعه

خودارضايي هاي شبانه 2

- تا حالا به حدی عاشق کسی بودی که وقتی بهش فکر کنی، گریه ت بگیره؟ تا حالا یه نفر رو اینقدر میخواستی که شبا نتونی از فکرش بخوابی؟ تا حالا شده اینقد عاشق کسی باشی که موقع حرف زدن باهاش کلمه ها را گم کنی؟ تا حالا اینقدر عاشق کسی بودی که برای رسیدن بهش حاضر باشی بدترین و خطرناک ترین کارها رو انجام بدی؟
- کاندوم آوردی دیگه؟
-یعنی چی؟ دارم باهات حرف میزنم بیشعور!
- هروقت این فکرا اومد تو سرت، برو با یکی بخواب. حداقل برا یه روز آرومت میکنه. الان هر دومون به این خاطر اينجاييم... 

پ.ن : قسمت سوم كامينگ سوون :دي



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر