تجربه های تلخ و شیرین آشکاری سازی ام بسیار است.
اما یکیشان واقعا به یاد ماندنی، یا بهتر بگویم در
قلب ماندنی بود.
اواسط سال 90 بود،
برای 3 نفر از دوستانم آشکار سازی کرده بودم
و شده بودم
سوژه ی خنده شان.
یادم میآید
یک بار به یکیشان به شوخی گفتم: کچل.
او هم در
جواب گفت : اینکه کچل باشی بهتر از اینه که کونی باشی.
من به شخصه با نظرش مخالفم. خوب نیست آدم کچل باشد.
آدم باید
موهایش لطیف باشد و پریشان که از حمام که بیرون آمدی عطرش
معشوقه ات را مست کند. البته موی فر هم دوس دارم.
بعد ها یکی از دوستانم گفت کچل ها تمایل بیشتر به
کون دادن دارند تا گی ها!
خلاصه از دوستانم چیزی به اسم حمایت ندیده بودم.
پاییز 90 بود. چند روزی پیش یکی از هم دانشگاهی هایم
بودم.
یک روز که
با هم رفته بودیم پارک دانشجو تعدادی از دوستان را دیدم!
دوستم گفت : اینم از گی های تهران.
من گفتم:
نظرت در مورد اینا چیه؟
- تحقیق کردم در موردشون. طبیعیه. هیچ مشکلی ندارم
باهاشون.
- اگه من بگم منم مثل اینام مشکل داری؟
- نه.
- خب منم مثل اینام.
با تعجب گفت : جدی!ایوللل... پس چرا مثل اینا رفتار نمیکنی؟ و
این شروع گفتگوی چند ساعته ما شد.
از اینکه فهمید من گی هستم خوشحال هم شد. همیشه میگفت من دوست گی دارم. واقعا سختی میکشید شماها تو ایران.خیلی سخته.
ولی گی بودن را برای من راحت کرده بود.
همیشه هر جا در جمع های دوستانه صحبت از گی ها میشد
و خب طبق معمول همه اراجیف میگفتند دوستم به حمایت از من طوری سخنرانی میکرد که
همه لال میشدند.
بعد از جریان آشکارسازی و حمایت هایش از من ، مخاطب
خیلی از نوشته هایم شد. حالا شاید بعدا اینجا نوشتمشان.
چند وقت پیش رفت سربازی. برای مرخصی که آمده بود گفت
: نیما هر جور شده معافیت بگیر. به هیچ وجه نرو سربازی.
بنده خدا بد جایی هم افتاده بود.
واقعا دوستش
دارم.
اینجور دوست ها برا یک گی واقعا لازم است. همیشه حرف
هایش برایم دلگرمی می آورد.
وقتی هم فهمید که برای خانواده ام آشکارسازی کردم
گفت : الان حسی رو داری تجربه میکنی که فک نکنم هر کسی بتونه تجربه کنه. حس
پذیرفته شدن. مثل پرواز میمونه.
آخرین بار که حرف میزدیم گفتم : دیدی جودی فاسترو تو
گلدن گلاب؟
گفت : آره .ایشالا منم تو خدمت که ترتیبمو دادن میام
موقع گرفتن سیمرغ بلورین میگم گی ام... :))
استعداد زیادی هم توی بازیگری داشت. بازیش مثل حامد بهداد بود ولی خیلی بهتر.
سختی زیاد کشیده. من صدایش میکنم مردترین پسر دنیا.
بهترین آرزوها را برایش دارم...
دوستهای اینجوری خیلی خوبن، نوشتهات راجع به این دوستت هم دلنشینه :*
پاسخحذف:) :ایکس
پاسخحذفهر وقت نوشته هاتو ميخونم قلبم شروع به تپيدن ميكنه!ادامه بده بيشتر بنويس! :x
پاسخحذف١دوست خوب داشتن ارزومه خوشبحالت كه اينجور دوستي داري و قبولت كرده هرجوري كه هستي.قدرشو بدون،ولي اين حس خوب به اون حسي كه الان خانوادت تو رو قبول كردن نميرسه.انگار ازاد شدي نميدونم ١حس خيلي خوبه. :)
میترسم تپیدنه شدید شه منجر به سکته قلبی بشه :D
پاسخحذفمرسی دوست عزیز از لطفت :)
اون تیکه ( من به شخصه با نظرش مخالفم. خوب نیست آدم کچل باشد.
پاسخحذفآدم باید موهایش لطیف باشد و پریشان که از حمام که بیرون آمدی عطرش
معشوقه ات را مست کند. البته موی فر هم دوس دارم. ) عالی بودد <3 من هم عاشق مویه فرم بهش میگیم من و داداشم زندگی آخه قر میریزه مویه فرفری ^_^
چه دوسته نازی حرفاش و وجودش طعم گیلاس ناب داره <3 مثل خودته نابه و مهربون :-*
واقعا برخوردش امیدبخش بوده... میفهمم آدم چقدر به همچین دوستی نیاز داره. مگه دستم به اون دوست کچلت نرسه :دی
پاسخحذف